توی این خلوت شب منم و حس غریب
دل عاشقم از همه خورده فریب
من توی جاده ی عشق دیگه پا نمی گذارم
دلم و پیش کسی دیگه جا نمی گذارم
از کجا باید شروع کرد؟ درد دل که گفتنی نیست
قصه من خیلی وقته که دیگه شنیدنی نیست
تو خودم دارم می پوسم ولی هیچکس نمیدونه
چقدر سخته که آدم با خودش تنها بمونه
یک روزی خیال می کردم عشق علاج همه دردهاست
عشق و فریاد می زدم که آبیه به رنگ دریاست
من ساده دلم و با نگاهی ارزون فروختم
ریشه ام و خودم سوزوندم واسه ی همیشه سوختم
از کجا باید شروع کرد؟ درد دل که گفتنی نیست
قصه من خیلی وقته که دیگه شنیدنی نیست
حالا عمریه که دیگه عشق و من باور ندارم
تنه من می لرزه وقتی اون روزها رو یاد می یارم
یلدا!!چجوری میشه حال اینا رو گرف
ت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:: بازدید از این مطلب : 308
|
امتیاز مطلب : 140
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43